دختری در آسمان کویر

ساخت وبلاگ
میخواستم بیام جریان اونروزو تعریف کنم اما الان که اومدم یه چیز دیگه دارم برای نوشتن. امروز یهو دیدم اکسم ایمیل زده، خیلی مسخره اومد پیشم اینکارش، درحالی که از پروفایل تلگرامم باید بفهمه من دیکه عقد کردم ولی اینکه چرا اینکارو کرده نمیدونم. نه تنها به عنوان یه آدم متعد جوابشو نمیدم بلکه اگه متعهد و متاهل نبودم هم جوابشو نمی‌دادم. تازه من الان حاضر نیستم حتی گُه مستر لپ عزیزمو با اون عوض کنم. و هر روز خداروشکر میکنم که بازی جوری پیش رفت که اون تمام شد و من با مستر لپ عزیزم آشنا شدم. البته من پست‌های احساسی که قبلا در مورد اکسم نوشتم توی وبلاگ حذف نکردم چون میخواستم باشن که بفهمم عقل و دل آدم همینقدر میتونه احمق باشه که یه آدم پارانوئیدو دوست داشته باشه. و الان حتی انقدر برام ارزش نداره که بخوام ازش متنفر باشم. در واقع با غریبه های تو کوچه برا من فرقی نداره دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 25 تاريخ : جمعه 25 اسفند 1402 ساعت: 1:49

بعضی موقع یه کارایی میکنم که خودم شوکه میشم از کار اشتباهی که کردم. خیلی روز بدی داشتم خیلی. امروز یکی از همکارا شروع کرد به اون یکی با شوخی نیش زدن و تیکه پروندن. و چیزی که دلش می‌خواست گفت و خیلی هم بلند....

وای اصلا حالم خوب نیست نمیتونم ادامه شو تعریف کنم. بعدا تعریف میکنم

دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 10 تاريخ : دوشنبه 21 اسفند 1402 ساعت: 15:39

امروز قرار بود با این دختره دکتریه بریم بیرون. دیشب گفت منم گفتم باشه. اما همون چند ساعت بعدش پشیمون شدم به دلایلی واسه همین امروز وقتی سرکار بودم بهش زنگ زدم و گفتم کنسله و الان خیلی خوشحالم که اینکارو کردم. چون به نظرم اشتباهه آدم با هر آدمی بره بیرون. دختر خوبیه ولی من حس میکنم از جنس روح من نیست. ظهر زنگ زدم به زندایی تسلیت کنم. مرگ دخترش خیلی براش سخت بوده. دخترش با اینکه عقب ماندگی ذهنی و جسمی داشت مثل یک پرنسس باهاش تو خونه برخورد میشد و خیلی دوسش داشتن و تا آخرین لحظه با عشق بهش رسیدگی کردن. ف امروز زنگ زد گفت حامله ست‌. براش خیلی خوشحال شدم. امیدوارم بارداری بی خطر و سالمی داشته باشه. دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 6 تاريخ : جمعه 11 اسفند 1402 ساعت: 14:25

واااااای امان از آدم‌هایی که فکر میکنن همه میخوان حقشونو بخورن و رفتارهایی میکنن که آدم شوکه میشه. تو آشپزخونه داشتم سالادمو درست میکردم و دو سه تا دونه ظرف داشتم که بشورم این مائده از در اومد تو در حالی که با تلفن صحبت می‌کرد و جالب اینجاست تا دید من تو آشپزخونه ام اصلا تو اتاق نرفت همونجا سر صندلی لباساشو در آورد حتی شلوارشو ، جوراب کثیفشو انداخت رو صندلی سوئیت و همونجور لخت اومد تو آشپزخونه و در حالی که با تلفن حرف میزد مشغول انجام دادن کار شد. سالاد درست کرد، ظرف شست و طبق معمول سینکو تمیز نکرد. یه جور آدم داغونیه معلوم نیست از کجا اومده که اینجوری رفتار میکنه. بیشتر از اینکه از این آدم تعجب کنم از اونطرف خطی که داره با این صحبت میکنه تعجب می‌کنم چطور تحمل میکنه. این دختره حتی بین حرف زدنش نفس هم نمی‌کشه یعنی حتی دو ثانیه اجازه نمیده طرف مقابل اوهوم برای تایید بگه. وای سرم یه جوری شد از بس یه سره داره با تلفن بلند بلند صحبت میکنه‌. بعد نکته ی جالب اینجاست خودش قانون گذاشت که تو اتاق با تلفن صحبت نکنید اما الان تو سوئیت جور داره صحبت میکنه که انگار تو اتاق صحبت میکنه تازه میخواد برای کلاس آنلاینش هم تو اتاق بیشنه.‌این از اون آدمای گه خوره که برای دیگران قانون تعیین میکنه بعد خودش با کفگیر گُه میخوره. خیلی بدم میاد ازش. خیلی زیاد. فقط روز شماری میکنم تموم بشه این روزا از اینجا برم. دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 13 تاريخ : جمعه 11 اسفند 1402 ساعت: 14:25

فکر کنم ۲۰ دقیقه ای هست که این دختره مائده رفته تو سوئیت بلند بلند با گوشی وراجی میکنی. مطمئنم تمام سوئیت ازش شاکی ان ولی هیچی نمیگن چون میدونن طرف سلیطه ست و خب کسی نمیخواد آرامششو با بحث کردن با این به هم بزنه. دختره خیلی عجیبه تمام زندگیش بلند بلند تو سوئیته همه از بطن زندگیش خبر دارن و اصلا براش مهم نیست. یک ساعت قبل داشت یه یه نفر یه چیز عجیبی میگفت من خندم گرفت ، داشت میگفتم وای عکس فلان پسرو دیدم الان چند ساله ازدواج کرده قیافه ش چقدر داغون شده فلان و بهمان شده. خوب شد من زنش نشدم (البته بدون شک پسره از این خواستگاری نکرده بلکه احتمالا این روش کراش داشته)، گفت وای پوستش تیره تر شده پسره قیافش داغون شده و غیره. من واقعا تعجب می‌کنم از حرفاش چون انگار خودشو تو آینه نمیبینه، قیافش از ۱۰ شاید به زور ۳ باشه منتها این فکر میکنه چون پوستش سفیده خیلی امتیاز بیشتری داره و زیباست. در حالی که نه اندام قشنگی نه قیافه ی قشنگی هیچ چیز قشنگی نداره. وراج و خودخواه هم که هست. با همه چیز انگار در جنگه. این چندمین باره که امروز تقویمو چک میکنم ببینم چند روز دیگه اینجام و کی عید میشه تا برای چند روز برم و راحت باشم. از بس بهم فشار میاد همش تقویمو چک میکنم و روزارو میشمارم دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 10 تاريخ : جمعه 11 اسفند 1402 ساعت: 14:25

سگ سیاه افسردگی افتاده روم بلند نمیشه سفت بغلم کرده. چرا؟

چرا همش نگرانم همش غمگینم چی به سرم اومده. من اون دختر شاد و پرانرژی بودم کجا رفته اون دختر. این کسی که جاش اومده رو من نمیشناسم. خیلی خسته ام. خیلی زیاد. ترس و نگرانی ولم نمیکنه. کارمم که امسال بدتر ریده تو روحیه م. کی تموم میشه امسال

دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 46 تاريخ : سه شنبه 17 بهمن 1402 ساعت: 13:57

انگار درونم‌ پوسیده نمیدونم باید چیکار کنم دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 26 تاريخ : سه شنبه 17 بهمن 1402 ساعت: 13:57

انقدر حالم بده که حس میکنم دیگه خوب نمیشم دلم میخواد بمیرم سرفه حتی یک لحظه هم قطع نمیشه ، ناااابودم دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 14 تاريخ : سه شنبه 10 بهمن 1402 ساعت: 14:05

بالاخره بیماریو پشت سر گذاشتم. تا دم مرگ رفتم و برگشتم. بدترین روزهای عمرم بود فکر میکردم دیگه خوب نمیشم‌. ناامید شده بودم، یک هفته سرکار نرفتم و داغون بودم. ولی خداروشکر گذشت. اما سخت گذشت. همش خونه ی مامان مستر بودم به اونام خیلی زحمت دادم. الان یکم بهترم. البته هنوز قوای جسمی برنگشته و همش میخوابم. تا میام یکم دلخوش باشم یه مشکلی پیش میاد، خواهرم ن قهر کرده رفته خونه و میگه میخوام جدا شم. آخه چه جدایی مگه جدایی اونم با یه بچه الکیه. یکی نیست بگه توکه شوهرت دست بزن داشت بچه آوردنت چی بود. اونموقع که بهش گفتم با این آدم ازدواج نکن گوش ندادی حالا دقیقا وسط دلخوشی و خوشحالی من طلاق گرفتنت گرفته. مامان یه زن تنها که حقوقی هم نداره چطور قراره به تو کمک کنه که جدا شی. منم که بعد از اون قضیه ای که تو کرج برام پیش آوردی هیچ تمایلی به کمک کردن ندارم. اما غصه میخورم واقعا ناراحتم‌. فکرم درگیر شده. اگه واقعا طلاق میخوای باید بچه شو بهش بده وگرنه مگه الکیه دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 13 تاريخ : سه شنبه 10 بهمن 1402 ساعت: 14:05

برگشتم خوابگاه. آلرژی بعد از سرماخوردگی اومده سراغم و اومدم تو سوئیت نشستم. حالم اصلا خوب نیست و فردا هم باید برم سرکار. سرفه اونمو بریده. دیشب بهتر بودم. اینجا هم استرس دارم هم تختم تو دل شوفاژه واسه همین آلرژی برگشته. خیلی خسته ام ازش. یادم میفته به اون سالی که ۶ ماه آلرژی داشتم. واقعا خسته ام. کلا از زندگی خسته ام. دلم میخواد دکمه ی پایان زندگی داشتم تو یه لحظه فشارش میدادم و تمام میشدم. این دختره که هم اتاقیمه باعث استرسم میشه و میترسم سرفه کنم و همین استرس باعث بدتر شدن حالم میشه‌... این زندگی نیست که ما میکنیم دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 16 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1402 ساعت: 16:59

همچنان بیدارم، و اصلا روحیه م خوب نیست. کاش فردا جمعه بود. لعنت به این بیخوابی، لعنت به سرفه، لعنت به هم اتاقیم. نمیدونم چرا بیخواب شدم. عصری یکم خوابیدم ولی با توجه به اون همه دارویی که خوردم و تقریبا همشون یه جورایی خواب آور هم هستن پس چرا مثل جغد بیدارم. دیفن ، اکسپکتورانت، قرص سرماخوردگی همه اینارو خوردم. تازه سر شب یه ملاتونین ۵ هم خوردم. وااااای به این بیخوابی. تف به این بیخوابی. دلم میخواد تا سرمو میذارم رو بالشت بخوابم. اما از وقتی هم تو خوابگاه و هم تو محل کارم با یه سری استرس ها مواجه شدم دوباره این بیخوابی داره برمیگرده. یه مدت خوب شده بودم دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 16 تاريخ : دوشنبه 25 دی 1402 ساعت: 16:59

رفتیم سینما فیلم سلفی با رستمو دیدیم. فیلمش جالب نبود ولی در کل روز خوبی بود. الانم دوش گرفتم منتظرم چاییم دم بکشه بخورم

هنوز نرفتم تعیین سطح بدم کلاسای زبانمو دوباره شروع کنم. خدا کنه این ماه بتونم برم

دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 15 تاريخ : سه شنبه 19 دی 1402 ساعت: 12:23

دیشب یه خواب خیلی خیلی عجیب دیدم، در مورد کرم بود ولی نمیخوام اینجا بنویسمش چون نوشتنش هم جالب نیست. پریروز رفتیم یخچال جهیزیمو خریدیم فردا قراره بفرستنش. از انتخابم راضی هستم. خوشبختانه مستاجر خودش زنگ رد به بابای مسترلپ و گفت وه میخواد زودتر بلند شه، من خیلی خوشحال شدم اینجوری احتمالا عروسی ما جلوتر میفته. یک ساعتی میشه از خونه مسترلپ برگشتم خوابگاه، حضور اینه دختره تو اتاق همش انرژی منفیه. حس میکنم دورتادورشو یه انرژی منفی احاطه کرده. کاش زودتر از خوابگاه برم و از این دختره خلاص شم. دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 18 تاريخ : سه شنبه 19 دی 1402 ساعت: 12:23

دسشویی سوئیت ما خراب شده واسه همین همش باید بریم سوئیت بغلی، یه دختر تو سوئیت بغلی هست که اون شب نشسته بود تو سوئیت و گریه میکرد، امشبم همینطور. آروم آروم گریه میکنه اما من متوجه میشم که داره گریه میکنه. کاش خدا بهش آرامش بده‌.

دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 13 تاريخ : سه شنبه 19 دی 1402 ساعت: 12:23

نشستم تو ایستگاه منتظر قطار

دلم‌میخواد سه روز کامل بخوابم و کلا ارتباطم با دنیا قطع باشه. فقط در حالی که خوابم و بیدار نمیشم حس کنم مسترلپ جانم دستامو گرفته قلبم مطمئن باشه و به خوابم ادامه بدم

دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 30 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 12:32

یه آرامش عجیبی امشب هست، خوشم میاد از این آرامش و نمیدونم چرا یکم هم استرس میگیرم دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 31 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 12:32

بالای صفحه ی بک گراند تلگرام برفی شده. منم دلم برف خواست. کاش یه عالمه برف بباره انقدر بباره که همه جا بخاطر برف تعطیل شه. یاد وقتی افتادم که برف زیادی توی همدان می‌بارید و من به چراغ فانوسی قشنگی که پشت خوابگاه نصب بود نگاه میکردم. یه نور آبی کم رنگ داشت که با دونه های درشت و زیاد برف توی شب یه ترکیب شاعرانه میشد که هیچوقت از ذهنم نمیره. نمیدونم چرا ذهنم همش داره مدام فلش بک به گذشته میزنه، هرچیزی از گذشته تو ذهنم میاد از بچگی تا بزرگسالی و منو غمگین میکنه. حتی خاطرات قشنگ هم تو ذهنم میاد غمگین میشم. من به هیچی فکر نمی‌کنم ولی این چیزا یهو مثل یه عکس میاد تو ذهنم و میره. اصلا خوشم نمیاد که ذهنم انقدر تو گذشته میره و میاد. بدون مقدمه. مثلا صبح به سختی از خواب بیدار شدم یه چشمم هنوز بسته ست یهو یه صحنه از بچگیم اومد تو ذهنم. بدون هیچ مقدمه ای. نمیدونم چی تو مغزم تغییر کرده نمیدونم دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 33 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 12:32

این روزها حالم خوبه هرچند حوصله ای برا نوشتن نداشتم و دیر اومدم. اما به هرحال اومدم که به خونه م سر بزنم اینجا خونه‌ی مجازی من. مریم نشسته داره پیاز خورد میکنه برای سالاد شیرازیش، شاید امشب دیگه تکلیفش مشخص شه و به آرزوش برسه (آمین). مستر لپ قراره بیاد خواستگاری ولی هنوز حتی مامانش منو ندیده چه برسه به اینکه قرار خواستگاریو بذارن. توکل بخدا . سپردم دست خدا هرچی که خودش بخواد پوسته های پرتقالی که خوردم کنار دستمه هنوز بوی پرتقال میاد خیلی خوشمزه بود. چقدر مست خوابم، مست بهارم، حتی با همین حال مست و خواب آلود حاضرم برقصم . چیه این فصل بهار که آدم نخورده مستهچرا دیگه دستم نمیره چیزای جالبی که تو ذهنمه و دیدم اینجا بنویسم چرا؟ دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 70 تاريخ : دوشنبه 28 فروردين 1402 ساعت: 15:44

بلهههه اندک'>اندک اندک گوجه سبز و آلبالو گیلاس جمعشون جمع میشه و به به چه شود‌. انقدر که من این میوه ها رو دوست دارم روز شماری میکنم برای اومدنشون. بخصوص گوجه سبز که از بس میخورم فشارم میفته. البته فعلا که اگه بیاد نمیتونم بخرم چون قیمت خونه خوووون. ولی بعدش از خجالت شکمم در میام. البته مستر لپ گفته از گوجه سبزای باغشون به منم میده و منم خیلی منتظرم تا برسن. من و گوجه سبز خودش یه پارتیه. عارضم به خدمتتون مدتی نتونستم به مطالعه ی علاقه م یعنی زبان آلمانی بپردازم ولی همچنان امیدوارم. و بالاخره دوباره سفت و سخت برمیگردم روش. فعلا که درگیر زبان انگلیسی ت.خ‌.م.ی هستم. و همخونه م که کارش داره راه میفته و داره در مورد مراسم ازدواج و اینا با طرفش حرف میزنه. البته یکم سخت گیره. امروز به مامان زنگ نزدم یا شب میزنم یا فردا ....یه چیزی تو خیابون دیدم دو روز پیش که یادم میا یه جوری میشم تو پست بعدی تعریفش میکنم. البته الان نه . الان میخوام برم پای بذارم با شیرینی بخورم‌. چقدر شیرینی خوردم این روزا. آخرش میمیرم و قاتلم شیرینی میشه در ضمن همه ی کامنتای پست قبلی تایید شد. مهربون باشیم مهربون عزیزم دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 74 تاريخ : دوشنبه 28 فروردين 1402 ساعت: 15:44

نوروز من روزیه که با مستر سافت ازدواج کنم..... تمام دختری در آسمان کویر...
ما را در سایت دختری در آسمان کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rivas66a بازدید : 77 تاريخ : چهارشنبه 2 فروردين 1402 ساعت: 12:55